شمارهٔ ۳۹۹


در گوشه مسکنت من زار حقیر

در سلسله افتاده‌ام از نقش حصیر

رگ در بدنم بس که شد آرام پذیر

پیداست ز روی پوست چون موج حریر

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم