شمارهٔ ۴۱۴


شب‌های دراز رفت و خوابی نه هنوز

خمیازه مرا کشت و شرابی نه هنوز

یک ره به کفم جام صبوحی نرسید

صد صبح دمید و آفتابی نه هنوز

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم