شمارهٔ ۵۱۵


آزرده چو خاطرت ز با ما بودن

اولی باشد ز بودنم، نابودن

رفتم به ته آب چو گوهر، تا کی

چون موج، خراش روی دریا بودن؟

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم