شمارهٔ ۹۹
به چین زلف تو کان رشک صورت چین است
از وقت شیر مزیدن لب نو شیرین است
دمی ز دیده پرخون نمی شوی بیرون
بدان سبب که تو طفلی و خانه رنگین است
دگر فوس کنانم مگو که زان توأم
که سوختم ز دروغ تو راستی این است
از مهر کرد و وفا نوبه آن دل سنگین
چگونه توبه او بشکنم که سنگین است
به درد و غم چه نهی مستم ز نو ستمی
کرم نمای که آن لطفهای دیرین است
برم سر از تن و بر آستانت اندازم
گرش به خواب به بینم که میل بالین است
برای وصل تو خواند کمال ورد و دعا
شنیده که دعاها برای آمین است
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم