شمارهٔ ۱۰۷
بی تو مرا چشم جهان بین ترست
چهره به خون دل غمگین ترست
در نب هجر تو لب و چشم من
یک دو دم آن خشک و دمی این ترست
هیچ شبی بر سر بستر مرا
دیده نخسبید که بالین ترست
لشکری عشق نرا ز آب چشم
اسب تر و جامهئر و زین ترست
طفلی و آید ز تو شوخی ملیح
زانک ز شیرث لب شیرین ترست
هر که خجل شد به عرق تر شود
پیش رخت زان گل رنگین ترست
در صفت خال و خط او کمال
دم به دم انفاس تو مشکین ترست
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم