شمارهٔ ۲۹۶
آنچه تو داری به حسن ماه ندارد
جاء و جمال تو پادشاه ندارد
جانب دلها نگاه دار که سلطان
ملک نگیرد گر سپاه ندارد
عاشق خود گر کئی بجرم محبت
بیشتر از من کس این گناه ندارد
رقت قلب آشکار کرد محب را
جام ننگ راز دل نگاه ندارد
صوفی با ذوق رقص دارد و حالت
آه که سوز درون و آه ندارد
سالک بیدرد را ز قطع منازل
ترک سفر به چو زاد راه ندارد
زحمت سر چون برد کمال ازین در
زانکه جز این استان پناه ندارد
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم