شمارهٔ ۳۲۵
رات اور دوسری باد گلریز شد و بر سر گل ژاله چکید
آب در جوی وز پیرامن جو سبزه دمید
گل ز رخ پرده و نرگس به چمن چشم گشاد
سرو شمشاد قدر مرغ چمن ناله کشید
خرم آن دل که بهار از پی ترتیب دماغ
بانگ مرغ چمن و بوی گل تازه شنید
باد سوی چمن آمد که دهد مژده که باز
گل به بستان و به گل میوه مقصود رسید
هرکه دید آن قد و عارض ز چمن آرایان
اول از جان و سر آنگه ز گل و سرو برید
با تو گل دفتر خود خواست که گیرد به حساب
باغبان آن ورق و باد به او در پیچید
عمر چون دور گل اثر باد هوا رفت و کمال
دامن از یارو به دامن گل مقصود نچید
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم