شمارهٔ ۱۱


ذاکر حق که دل روشنت از بیداریست

همدم صبح سحر خیز و خنک جان و تنت

گر تو در ذکری و فکری شده زانسان مشغول

که دگر باد نیاید زمن و حال منت

من هم از فکر نیم خالی و از ذکر دمی

گو بذکر توام و گاه بفکر دهنت

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم