شمارهٔ ۲۱
یکی شعر سلمان زمن بنده خواست
که در دفترم زآن سخن هیچ نیست
بدو گفتم آن گفته های چو آب
کز آن سان دری در عدن هیچ نیست
من از بهر تو مینوشتم و لیک
سخنهای او پیش من هیچ نیست
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم