شمارهٔ ۶۵


بسمع شیخ محمد ایا صبا برسان

که باد پیرهن صبر ما زدست تو چاک

درین جهان که بود رنج و راحتش گذران

نه دوستی است که باشی تو شاد و ما غمناک

کسی که او پی دنیا زدست داد دلی

فروخت دامن دنیا بکمترین خاشاک

گذشت مدت شش ماه و قرب سالی شد

که تحفه ای فرستادم از عقیده پاک

بدان امید که تشریف بنده بفرستی

ز بندگان خود و از کسی نداری باک

شنیده ام که هنوزت نیامدست بدست

غلامکی که سبک روح باشد و چالاک

مرا غلام به ایام زندگی باید

نه آنکه بعد وفاتم بود مجاور خاک

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم