شمارهٔ ۸۲
نشسته بر دم حمام دیدم آن مه را
به گلرخان دگر گفتمش ز بعد سلام
اگر تو آدمی اعتقاد من این است
که دیگران همه نقشند بر در حمام
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم