شمارهٔ ۸


کسی ز صحبت ما دو رشد که نا اهلست

کدام پنبه خطر دیده از شرار ما

کلام عشق و هوس را چه سازگاری نیست

از آن سبب بود از سایه هم کناره ما

به غیر حرف وفا و محبت ای زاهد

چه دیده که نیائی تو در اراده ما

برهنه پائی ما کاشت تخم آبله را

شود مبارک ما خلعت دوباره ما

علاج اشک ز مژگان چه می‌کنی(صامت)

به لخت لخت جگر کرده خو قناره ما

گرفته نور ز داغ جگر نظاره ما

که آفتاب برد حسرت ستاره ما

درستکاری ما را همین طریق بس است

که هیچ آنیکه نشکست سنگ خاره ما

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم