شمارهٔ ۳۶


دلم بهانه رویت زیاد می‌گیرد

به شوق وصل تو فال زیاد می‌گیرد

رخت هر آن چه ز عاشق‌کشی نمی‌داند

ز چشم شوخ سیاه تو یاد می‌گیرد

ز روی تجربه مغروری از جهان غلطست

که دهر هر چه به هر کس که داد می‌گیرد

تو شاه کشور حسنی ولی عدالت کن

که شاه مملکت از عدل و داد می‌گیرد

به غیر رخ منما پیش دیده (صامت)

که شعله غمش اندر نهاد می‌گیرد

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم