شمارهٔ ۵۶ - در مصیبت سیدالشهدا(ع)
چه شد که روز جهان تیره چون شب یلداست
ز هر طرف به فلک از زمین خروش عزاست
ز فرش کرده مسیحا ز نو به عرش عروج
و یا هنوز زمان مصیبت یحیی است
گرفته مرد و زن از هر طرف عزای حسین
بلی عزای شه تشنه سید شهدا است
کسی که هست خدا خونبهای او چه عجب
که چشم مرد و زن اندر عزاش خونپالاست
چرا به گریه نکوشی، مگرنمیدانی
سرو قلب پیمبر حسین عزیز خداست
چنان خیال کن اکنون که در رکاب حسین
زمان یاری او وقت زوال عاشوراست
اگر ز نصرت آت تشنه لب شدی محروم
برای درد تو امواج گریه عین دواست
چسان زیاد رود ماتم شهی که سرش
جدا ز تن جگر تشنهبر لب دریاست
نمیرود ز نظر حال زینب دلخون
که سربرهنه و بیکس اسیر شمرد غاست
دل شکسته (صامت) مدام در ماتم
برای سید مظلوم تا به روز جزاست
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم