شمارهٔ ۶۶۶


نارگی می جنبدم در تن چو چنگ

باشه آهنگم بمیهای چو زنگ

زاهدا رزق از ازل بنهاده اند

بر کف ما جام و در دست تو سنگ

نیست ما را در میان مال پدر

با منت جان برادر چیست جنگ

سلسبیل ما و حور اینک بنقد

ساقی گلبو شراب لاله رنگ

ساقیا می ده که شاهد رخ نمود

موسم گل شد چه فرمائی درنگ

چون دهان و زلف او بی عکس جام

هسته بر مستان جهان تاریک و تنگ

می به آواز پریشم خور کمال

مطربی گر آیدت روزی به چنگ

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم