شمارهٔ ۷۸۶


ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم

خال مشکین ترا دانه دلها دانیم

در وفاداری و دلدادگی و جانبازی

آنچه گویند در این باره دو صد چندانیم

از جدائی همه دم هست شکایت ما را

بینی ار با دل پردرد چوئی نالائیم

با دلی پاکز آلایش و با صدق و صفا

جان به کف بهر نثار قدم جانانیم

ساکن کوی نگاریم چو معنا در لفظ

گر به ظاهر نگری بی سر و بی سامائیم

رمز توفیق در این است که در گلشن دهر

همچو بلبل به توانیم و پر گل خندانیم

پای بندیم به عهد خود و بر وجه کمال

با دل و جان و تن و عاطفه هم پیمائیم

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم