شمارهٔ ۴۶


فراق آن قد و قامت قیامت است قیامت

شکیب از آن لب شیرین غرامت است غرامت

به خدمت تو رسیدن صباح روی تو دیدن

سعادت است سعادت سلامت است سلامت

من از کجا و سلامت که عشق روی تو ورزم

که بر سلامت عاشق ملامت است ملامت

دمی که بی تو بر آرم ز عمر خود نشمارم

که زندگانی باطل ندامت است ندامت

همام بر سر کویت هوای باغ ندارد

که در میان بهشتش اقامت است اقامت

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم