شمارهٔ ۷۲


نظرها محرم رویت نبودند

به مشتاقان نموداری نمودند

چو بر آب و گل آمد عکس رویت

دری از حسن بر عالم گشودند

زگل گل های گوناگون بر آمد

که دل ها از لطافت میر بودند

ز عشق هرکلی صد بلبل مست

به دستان ها زبان ها می گشودند

اثر نگذاشت ز ایشان غیرت عشق

تو پنداری که خود هرگز نبودند

همام افسانه گوی دوستان است

که این افسانه گفتند و شنودند

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم