شمارهٔ ۱۲۱
دوش با من لطفکی آغاز کرد آن دلبرک
کاب حیوان می چکانید از لب چون شترک
گفت اگر بوس و کناری داری از من آرزو
در میان نه تا به جای آرد به جان این چاکرک
گفتمش زان عارض چون لالهام یک بوسه بخش
گفت ای کژ طبع باری پاره یی زان سوترک
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم