شمارهٔ ۱۸۲


گر دلم را اشتیاق روی یاران نیستی

زاتش دل آب چشمم همچو باران نیستی

ارغوان و سنبل و نرگس کجا رستی زخاک

در زمین گر روی و موی و چشم خوبان نیستی

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم