شمارهٔ ۷


گویند که هست بی نشان آب حیات

و اندر ظلمات است نهان آب حیات

چون کرد عرق ز شرم رویش دیدم

از چشمه خورشید روان آب حیات

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم