شمارهٔ ۳۴


زلفش سر کبر و سرفرازی دارد

زان کشتن عاشقان به بازی دارد

ای دل تو چه می شوی چنین در کارش

کار سر زلف او درازی دارد

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم