شمارهٔ ۸۵


ای خوش آن دردی که درمانش توئی

خرّم آن راهی که پایانش توئی

گر به سر پویم ره مقصود را

غم ندارم زانکا پایانش توئی

کی هوای بوستانش در سر است

هرکه در خلوت گلستانش توئی

ای شکنج زلف پرچین نگار

خرمّا گویی که چوگانش توئی

ای خوشا آب و هوای آن دیار

که سهی سرو خیابانش توئی

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم