شمارهٔ ۹۶


به شهرعشق نه روز و نه هفته است و نه سالی

چو درگذشت زمان نیست غیر خواب و خیالی

بیار ساقی که پیر باده فروشش

نهفته در خم یا شیشه یا سبو دو سه سالی

مگر به همت پیر مغان لطف تو بتوان

ز روی آینۀ دل زدود زنگ ملالی

قیاس میکنم ابروی او به صفحۀ عارض

بروی ماه شب چارده ز مشک هلالی

خوشست تلخی عمرم بدین امید که باشد

همیشه از پی شام فراق صبح وصالی

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم