بخش ۷۱ - آشفتن آن غلام از نارسیدن جواب رقعه از قبل پادشاه


این بیابان خود ندارد پا و سر

بی‌جواب نامه خستست آن پسر

کای عجب چونم نداد آن شه جواب

با خیانت کرد رقعه‌بر ز تاب

رقعه پنهان کرد و ننمود آن به شاه

کو منافق بود و آبی زیر کاه

رقعهٔ دیگر نویسم ز آزمون

دیگری جویم رسول ذو فنون

بر امیر و مطبخی و نامه‌بر

عیب بنهاده ز جهل آن بی‌خبر

هیچ گرد خود نمی‌گردد که من

کژروی کردم چو اندر دین شمن

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم